هم اتاقی از چهارشنبه تا یکشنبه نیست و من تنهام. این تنهایی معایب و مزایایی داره، البته داشتن یک هم اتاقی خوب و بودنش بهتر از تنهایی ه.
با وجودی که قبلا خوابگاهی بودم، اما شرایط جدید، سختی بیشتری داره و بیشتر از زمانی که شیراز بودم اذیت میشم به جهاتی. اما این زحمت رو غنیمت میدونم و فکر میکنم شرایط جدید اگر که من بخوام میتونه فرصت خوبی باشه برای رشد و بهتر شدن. یعنی از یک حالت آسوده و رفاه (منظور رفاه مالی نیست) و اطمینان درونی خارج میشم. مواجه شدن با مسایل جدید، پرسش-ها و ندانسته-هایی که به رخ کشیده میشن، آدم رو به حرکت وادار میکنه. بودن در وضعیت اجتماعی جدید، دوری از خانواده و علاقمندی-ها، تنها بودن هم خیلی موثره.
حتی اینکه گاهی مورد بی مهری قرار میگیری با وجود آزاری که بهت میرسونه، راه جدیدی هم برات باز میکنه.
همه این-ها تو رو از پناه امنی که ممکنه ناخوداگاه ساخته باشی برای فرار از دیدن سختی-ها و بی-تفاوتی که آروم آروم رخنه میکنه تو وجودت، میکشه بیرون. به نظرم این اتفاق مبارک-ه اگر که بیفته!
آدم با دردها زنده است. با درد خودش، با درد مردم و درد ندانستن.