این روزها از سرعت عجیب پیشرفت تکنولوژی دلم میگیرد! خنده-دار است اما دلم میگیرد از اینکه دیگر کسی با ایمیل کاری ندارد! اصلا لازم نیست فایلی را با ایمیل بفرستی. اپلیکیشن-های مختلف تلفن همراه، این امکان را میدهند و ما وقت کمتری برای انجام اینکارها نیاز داریم. فیس بوک را بگو! خواهان کمتری دارد و به ندرت وقت میگذارند برای خواندن مطالب خوب و گاهی طولانی. بنظر خوب هم هست. اما من از اینهمه سرعت و شتاب وحشت میکنم. از اینکه در این سرعت و شتاب، آدم-ها گم میشوند. چطور گم میشوند؟! اگر کسی وایبر و تلگرام و واتس آپ نداشته باشد ارتباطش با دنیای بیرون محدود میشود. اصلا چه کسی حوصله میکند با پیامک و تماس تلفنی احوالش را جویا شود؟ سرعت که بالا رفت، آدم-ها حتی در برخورد با یکدیگر هم صبر کمتری نشان میدهند. حوصله نمیکنند حرف-های هم را بشنوند. انگار کسی حوصله ندارد بطور شفاهی شنونده خوبی باشد. در واقعیت خلوت کردیم و در محیط مجازی درهم هستیم! یعنی در واقعیت تنها و در محیط مجازی هزاران دوست داریم.
همدیگر را در واقعیت گم میکنیم و در فضای مجازی پیدا!
تا مهر ماه سال قبل گوشی هوشمند نداشتم. ضرورتی ندیده بودم برای خریدنش. هنگامی تصمیم گرفتم گوشی هوشمند تهیه کنم که ضرورت-هایی برایش دیده بودم. حتی مدتی بعد از خرید گوشی، از هیچ اپلیکیشن-ی استفاده نمیکردم. وقتی وایبر نصب کردم متوجه شدم مدت-ها از دنیای بعضی-ها شدیدا دور بودم! حالا در محیط مجازی پیدایم کرده بودند و احوالم را میپرسیدند! انگار تا قبل از آن کلا فراموشم کرده بودند. اصلا جا خوردم، دیدم من از بسیاری مسایل بی-خبر بودم. محیط مجازی محیط شلوغ و درهمی بود، بر خلاف دنیای واقعی این روزها! سرسام گرفتم از اینکه به یکباره اینهمه پیدا شدم! هم سرسام گرفتم هم دلم گرفت. من اغلب با دوستانم با تلفن، پیامک و ایمیل در ارتباط بودم و آن-ها مجبور بودند پاسخم را بدهند وگرنه پیشقدم نمیشدن در احوالپرسی ( البته نه همه رفقا).
سیم کارت جدیدی برای استفاده از اپلیکیشن-های تلفن همراه خریدم و شماره جدید را به تعداد محدودی از دوستانم دادم. بعدا این تعداد بیشتر شد به انتخاب خودم اما دیگر راحت پیدا نمیشدم! کسی که شماره جدیدم را نداشت من را در اپلیکیشن-ها نمیدید. از حضور در گروه-های متعدد گریزانم. در حال حاضر هم چهار گروه خلوت دارم. گروه دوستانه که با دوستان نزدیکم که پنج نفر هستند تشکیل داده-ایم و البته همدیگر ار میبینیم و این گروه صرفا برای بیشتر باهم بودن-مان است، مخصوصا که دو نفرمان اینجا پیش ما نیستند. یکی رفت استان فارس و دیگری برای چند سال ایران را ترک کرد و سالی یکبار میبینیم-ش. گروه دوم یک گروه تخصصی برای ارسال اخبار رشته تحصیلی-م هست. بحث و گفتگویی ندارد و فقط اخبار را پوشش میدهد. گروه سوم یک گروه معرفی کتاب است و فقط برای همین منظور تشکیل شده و بحث-های متفرقه و خارج از کتاب نیست، تعداد محدودی هم عضویت دارند. گروه چهارم را خودم تشکیل داده-ام که هیچ سیر و بحث مشخصی ندارد :)) و اعضایش را برخی از دوستان عضو کتاب تشکیل میدهند و حتی خلوت-تر از گروه معرفی کتاب است. یک علت شکل-گیری این گروه، حفظ نظم و چهارچوب گروه کتاب بود. در این گروه عکس به اشتراک میگذاریم، مطالبی به قلم خودمان، گاهی اخبار و بعضی وقت-ها پرسش-هایی مطرح میشود.
در کل اعتقاد چندانی به گفتگوهای جدی در گروه-های مجازی اپلیکیشن-ها ندارم. تا جایی هم که میشود از بحث-های جدی اجتناب میکنم. به نظرم این محیط-ها قابلیت و ظرفیت گفتگوهای جدی را ندارد. اصلا شاید همینطور اقتضا میکند. تا خودت را جمع و جور میکنی که بحث را دنبال کنی هزار جمله و نظر دیگر میبینی. گیج میشوی که الان باید کدامیک را پاسخ یا ادامه دهی. حرف-ها درهم میشوند، سوءتفاهم-ها جدی و مباحثه-ها مشوش! بنابراین ترجیح میدهم در گروه-های مختلف عضویت نداشته باشم و به دوستانم قویا توصیه کرده-ام بنده را به گروهی اضافه نکنند.
گروه موقتی هم داشتیم که درست چند ساعت بعد از توافق هسته-ای تشکیل شد و فردایش هم منحل! من یکی بیشتر خندیدم تا بحث کنم. خوش گذشت بهمان!