روباه
گفت:آدم فقط از چیزهایی که اهلی می کند می تواند سر در آرد .انسان ها دیگر
برای سر درآوردن بعضی از چیز ها وقت ندارد. همه چیز را همین جور حاضر و
آماده از دکان ها می خرند.اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند آدم ها
مانده اند بی دوست .... تو اگر دوست می خواهی خوب منو اهلی کن!
شهریار کوچولو پرسید: راهش چیست؟
روباه
جواب داد:باید خیلی خیلی حوصله کنی.اولش یک خرده دورتر از من این جوری
میان علف ها می نشینی و من زیر چشمی نگاهت می کنم و تو لام تا کام هیچی نمی
گویی چون تقصیر همه ی سوء تفاهم ها زیر سر زبان است. عوضش می توانی هر روز
یک خرده نزدیک تر بنشینی....."
ما آدما انگار هیچوقت اهلی نمیشیم ...